سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

شیرین زبونی (5)

و اما ادامه شیرین زبونی های بردیا : ــ انقدر بهت گفتم فدات شم یاد گرفتی و وقتایی که می خوای خودت و برام لوس کنی میگی : فدام شی  ــ وقتایی که بابایی تند رانندگی می کنه می گی بابا جونم تفادص ( تصادف ) نکنی  ــ یه روز صبح که داشتیم با کالسکه می اومدیم یه جا رفتیم تو یه چاله که گفتی : خاطره جون بردیا نیفته !!! ــ تازگیا اول همه چی یه لدفن ( لطفا) اضافه می کنی. خاطره جون لدفن پلو بده. خاطره جون لدفن آب بده ــ وقتایی که احساس کنی خیلی کار دارم. می گی خاطره جون ببخشید می شه بیای. یا می گی خاطره یه لحظه بیا و روی یه لحظه تاکید می کنی ــ هر بار بهت می گم بردیا دوستت دارم همیشه می گی منم دوستت دارم. چند روز...
15 آذر 1393

بازگشت

سلام دوست جونا. ما اومدیم.  باعرض معذرت و شرمندگی فراوان برای تأخیر چند ماهه و خیلی خیلی عذر می خوام که تو این مدت خیلی از دوستان رو نگران کرده بودم. تازگیا شدیداً  واسه همه کارام وقت کم میارم. هر بار می گفتم امروز دیگه وبلاگ و  آپ می کنم اما باز وقت نمی شد ... ممنون از همه دوستای خوبم برای نظرات لطفتون و پیام هاتون .مرسی  که توی این مدت با اس ام اس ، ایمیل و ...جویای حال من و بردیا بودین. قول می دم دیگه دیر به دیر نیام.  ...
15 آذر 1393
1